اگر بخش سوم فصل دوم کتاب آلبر کامو در ایران را با بخش افسانهی «سیزیف» و انعکاس آن بر شعر شاعران معاصر ایرانیِ کتاب اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران مقایسه کنید، خواهید دید که نویسندگان کتاب آلبر کامو در ایران (دکتر محمدرضا فارسیان و فاطمه قادری) کلمه به کلمه و حتی به قول عوام واو به واو از کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» رونویسی کردهاند و اینگونه رونویسی را به جای پژوهش جا زدهاند.
اما پیش از پرداختن به اَشکال رونویسی نویسندگان آلبر کامو در ایران، بهتر است با خود کتاب نیز اندکی آشنا شویم. کتاب آلبر کامو در ایران چهار فصل دارد. در فصل اول به معرفی نظریهی پذیرش در ادبیات تطبیقی پرداخته و اصطلاحات آن مانند افق انتظار شرح داده شده است. فصل دوم (از صفحهی ۳۲ تا صفحهی ۱۳۸) به معرفی آلبر کامو و آثار او اختصاص دارد. فصل سوم ـ که عنوان آن تقابل اندیشهها است ـ را باید به سه بخش تقسیم کرد: در بخش نخست ترجمههای آثار کامو از سوی مترجمان ایرانی معرفی شدهاند، در بخش دوم نویسندگان پایاننامههایی را که دربارهی کامو نوشته شده است، فهرست کردهاند و در بخش سوم نیز از اثرگذاری کامو بر نویسندگان و شاعران معاصر ایرانی سخن گفته شده است. آخرین فصل هم به دلایل پذیرش کامو در ایران اختصاص یافته است.
آنچه مشخص است اینکه فصلهای اول و دوم و بخشهای اول و دوم فصل سوم گردآوری است و نه پژوهش و تنها بخش سومِ فصلِ سوم و فصلِ پایانی کتاب ارزش پژوهشی دارند و ظاهراً پژوهشی هستند. دربارهی بخش سوم فصل سوم مفصلاً سخن خواهیم گفت اما دربارهی فصل چهارم کتاب همین بس که مطالب این بخش، آشکارا نشان از ناآگاهی و دانش تُنُک نویسندگان آن از تاریخ معاصر ایران دارد. برای اثبات این ادعا تنها کافی است که به دلایل پذیرش کامو در ایران نگاهی انداخته شود. دلایلی که نویسندگان ناآشنا با تاریخ معاصر ایران بر شمردهاند، از این قرار است: الف) شکوفایی ژانر رمان ب) گرایش و میل عمومی به دانستن و آموختن و پ) سرخوردگی و نومیدی حاکم بر مردم و تعالی یافتن تحرک (فارسیان و قادری، ۱۳۹۹: ۲۸۶- ۲۸۱). به باور نویسندهی این سطور این دلایل را میتوان برای ترجمهی بسیاری از رمانهای معاصر از حاجی بابا اصفهانی تا آثار آندره مالرو برشمرد و ... .
از دلایلِ بیبنیادِ نویسندگان آلبر کامو در ایران بگذریم و به جایی بپردازیم که رونویسی در آن اتفاق افتاده است؛ یعنی بخش سوم فصل سوم (از صفحهی ۲۶۸- تا صفحهی ۲۵۴). جایی که در آن نویسندگان از اشکال تاثیرپذیری شاعران معاصر از کامو و به ویژه کتاب اسطورهی سیزیف سخن گفتهاند؛ همان جایی که نویسندگان بهتر دیدهاند به جای پژوهش، از کتاب اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران رونویسی کنند. رونویسی نویسندگانِ آلبر کامو در ایران را میتوان در سه ساحتِ ساختاری، نمونهها و توضیحات دستهبندی کرد.
۱) ساختار:
نویسندهی کتاب اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر تاثیرپذیری شاعران معاصر از اسطورهی سیزیف را به چهار شیوه تقسیم کرده، آنها را اینگونه فهرست کرده است:
الف) شاعرانی که به روایت مجدد و بیکم و کاست این اسطوره پرداختهاند (امنخانی، ۱۳۹۲: ۱۲۸).
ب) شاعرانی که با در نظر داشتن این اسطوره و درونمایههای فلسفی آن به آفرینش نمادهای مشابه اقدام کردهاند (همان: ۱۳۴).
ج) شاعرانی که اسطورهی سیزیف را از بار فلسفیاش خالی ساخته، به آن بُعدی اجتماعی دادهاند (همان: ۱۳۵).
د) شاعرانی که تنها درونمایههای این اسطوره را در شعر خود انعکاس دادهاند (همان: ۱۴۰).
نویسندگان کتاب آلبر کامو در ایران نیز دقیقاً همین دستهبندی را در کتاب خود آورده و گویا هیچ تغییری در آن لازم ندیدهاند:
الف) شاعرانی که به روایت مجدد و بیکم و کاست این اسطوره پرداختهاند، همچون مصطفی رحیمی.
ب) شاعرانی که با در نظر داشتن این اسطوره و درونمایههای فلسفی آن به آفرینش نمادهای مشابه اقدام کردهاند.
ج) شاعرانی که اسطورهی سیزیف را از بار فلسفیاش خالی ساخته، به آن بُعدی اجتماعی دادهاند.
د) شاعرانی که تنها درونمایههای این اسطوره را در شعر خود انعکاس دادهاند (فارسیان و قادری، ۱۳۹۹: ۲۵۵).
اگر دقت کنید مشاهده خواهید کرد که تنها تغییر موجود تبدیل «الف» به «أ» است و افزودن عبارت «همچون مصطفی رحیمی» به پایان جملهی اول.
۲) نمونهها:
نکتهی جالب توجه اینکه همهی نمونههای شعری ارائهشده از سوی نویسندگان کتاب آلبر کامو در ایران، دقیقاً همانهایی است که در کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» آمده است. یعنی برخلاف نویسندهی کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» که برای یافتن شواهد شعری متاثر از اسطورهی سیزیفِ کامو، بسیاری از مجموعههای شعری معاصر و حتی نشریههایی چون سخن را جستوجو کرده است، نویسندگانِ پختهخوار کتاب «آلبرکامو در ایران» بدون هیچ زحمتی، همان نمونهها را در کتاب خویش آوردهاند؛ به عنوان مثال نویسندهی کتاب اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران شعر تقدیرِ مصطفی رحیمی را به عنوان نمونهای برای شاعرانی که به روایت مجدد و بیکم و کاست این اسطوره پرداختهاند، آورده است؛ نویسندگان کتاب «آلبر کامو در ایران» نیز همین نمونه را برای این دسته از شاعران نقل کردهاند. یا نویسندهی «کتاب اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» شعر کتیبهی اخوان ثالث را برای شاعرانی که اسطورهی سیزیف را از بار فلسفیاش خالی ساخته، به آن بُعدی اجتماعی دادهاند، آورده است، نویسندگان «آلبر کامو در ایران» نیز دقیقاً همین شاهد را برای این دسته از شاعران معاصر نقل کردهاند.
در این میان نکتهی عجیب این است که نویسندگان «آلبر کامو در ایران» هنگام نقل شعر مصطفی رحیمی و یا اخوان و دیگر شاعران، نه به کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» بلکه به منابع اصلی ارجاع دادهاند؛ تو گویی که خود این نمونهها را در آثار شاعران یافتهاند؛ چنانکه مثلاً نوشتهاند رحیمی، ۱۳۴۰ و یا اخوان ثالث ۱۳۸۵ صص ۴۹۴-۴۹۲. نویسندگان «آلبر کامو در ایران» چنان وانمود کردهاند که گویی خود با جستوجو در نشریات و دیوان شاعران، شواهدی برای تاثیرپذیری شاعران معاصر از اسطورهی سیزیف دست و پا کردهاند و در این خصوص وامدار کسی نیستند حال آنکه اینگونه نیست و آنها تماماً پختهخواری کرده و هر چه دارند، از سفرهی دیگران به عاریت گرفتهاند.
۳) توضیحات
در مورد توضیح اشعار شاعران معاصر نیز نویسندگان کتاب «آلبر کامو در ایران» هنری جز رونویسی از خود نشان ندادهند و تقریباً همواره از روی توضیحات نویسندهی کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» رونویسی کردهاند؛ دقیقاً همانند کودکانی که از روی سرمشق رونویسی میکنند. دامنهی این رونویسی تا آنجا است که آنها حتی به پرانتزها نیز دست نزدهاند و همه را عیناً در کتاب خویش آوردهاند؛ مثلاً نویسندهی کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» در معرفی مصطفی رحیمی و در توضیح شعر تقدیر مصطفی رحیمی نوشته است:
"دکتر رحیمی را ما بیشتر به سبب ترجمههای خوبی که از آثار سارتر و کامو و برخی دیگر از چهرههای وجودی و همچنین نگارش آثاری چون یأس فلسفی که به بررسی اندیشههای وجودی پرداخته است، میشناسیم. با این حال رحیمی شاعر نیز هست (هرچند که چون شرفالدین خراسانی شاعری فرع بر مقام علمی ایشان بود) او شاعری است که شعرش به خاطر درونمایههای فلسفیاش، کمی سنگینتر از حد معمول به نظر میرسد. در این شعرها که دکتر رحیمی برخی از آنها را در مجلاتی چون سخن به چاپ رسانده است، مسألهی طغیان و طلوع انسان به خوبی مشهود میباشد (امن خانی، ۱۳۹۲: ۱۲۹)."
توضیحات نویسندگان کتاب آلبر کامو در ایران هم اینگونه است:
"رحیمی را ما بیشتر به سبب ترجمههای خوبی که از آثار سارتر و کامو و برخی دیگر از چهرههای وجودی و همچنین نگارش آثاری چون یأس فلسفی که به بررسی اندیشههای وجودی پرداخته است، میشناسیم. با این حال رحیمی شاعر نیز هست (هرچند که چون شرفالدین خراسانی شاعری فرع بر مقام علمی ایشان بود). او شاعری است که شعرش به خاطر درونمایههای فلسفیاش، کمی سنگینتر از حد معمول به نظر میرسد. در این شعرها که رحیمی برخی از آنها را در مجلاتی چون سخن به چاپ رسانده است، مسئلهی طغیان و طلوع انسان به خوبی مشهود است (فارسیان و قادری، ۱۳۹۹ ۶-۲۵۵)."
اگر یکی دو تغییر جزئی مانند تغییر «مسأله» به «مسئله» و «مشهود میباشد»، به «مشهود است» را نادیده بگیریم تقریباً تمام آنچه نویسندگان آلبر کامو در ایران در توضیح معرفی رحیمی و شعر تقدیر نوشتهاند، رونویسی از توضیحات نویسندهی کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» است. نویسندگانِ امانتدارِ «آلبر کامو در ایران» البته همواره به کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» ارجاع میدهند اما آنها چنان وانمود میکنند که جانِ سخن نویسندهی کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» را گرفته، و آن را به شیوهی غیرمستقیم (آنها هیچ وقت عبارت نقلشده از کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصرـ را در گیومه نمیگذارند) آوردهاند حال آنکه آنها همهجا رونویسی کردهاند و تقریباً توضیحات را عیناً نقل کردهاند.
و در پایان اینکه رونویسی نویسندگان کتاب «آلبر کامو در ایران» از کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» تنها به کتابشان محدود نمیشود و آنها این کار را در مقالهی خود با عنوان «خوانش ابداعی آلبر کامو در ایران» نیز تکرار میکنند. تقریباً نیمی از مقالهی مذکور که در نشریهی پژوهشهای ادبیات معاصر جهان منتشر شده است، رونویسی از کتاب «اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران» است. البته آنها این بار (احتمالاً به دلیلِ ضرورت کوتاهنویسی در مقاله) کمی خلاقیت از خود نشان دادهاند و اندکی از رونویسی مطلق فاصله گرفتهاند. هرچند که ساختار و نمونهها، اینجا هم همانهایی است که در کتاب اگزیستانسیالیسم و ادبیات معاصر ایران دیده میشود.
نویسندهی این سطور که نویسنده «کتاب اگزیستانسیالیسم در ایران» نیز هست، از خود میپرسد چرا وقتی میتوان با رونویسی حتی برنده مهمترین جایزهی نقد ادبی ایران شد، باید سختی پژوهش را به جان خرید؟ او همچنین از مسئولان جایزهی جلال تقاضا دارد که به خاطر اعتبارِ جایزهی جلال، با تغییر نظر، جایزه را به آنانی دهد که به جای رونویسی، پژوهش کردهاند.»
0 دیدگاه