کمتر کسی با دیدن صفهای شلوغ کارگزاری های بورسی در فروردین و اردیبهشت سال 99 می توانست این روزهای سوت و کور بازار را پیش بینی کند. در این یکی دو سال صحبتهای زیادی در مورد بازار سرمایه شده است اما بارز ترین نکته ای که به چشم می خورد، سرمایه ی مردمی است که در این یک سال و نیم هر روز آب تر شد.
شاخص 2 میلیون واحدی با حجم معاملات 20 هزار میلیاردی در چشم بهم زدنی مانند همچین خوابی شیرین و رویایی جای خودش را با کابوس شاخص 1 میلیون واحدی با ارزش معاملات 2 هزار میلیاردی عوض کرد و در این بین اکثر فعالان بازار و به خصوص افراد ناآشنا تر و تازه ورود به این بازار، سرمایه خود را هر روز کمتر از دیروز می دیدند.
گرچه نباید از تشویق دولت مردان برای حضور مردم در این بازار چشم پوشی کرد اما باید این موضوع را هم بپذیریم که اکثر تازه واردانی که به بازار ورود کردند از علم و تجربه کافی برخوردار نبودند و همین مسئله هم یکی از علت های اصلی ضررهای سنگین تازه واردان بود.
به اعتقاد کارشناسان بازارسرمایه، دولت قبل، درشرایطی که در فشار حداکثری بود و با کسری بودجه ی قابل توجهی روبرو بود، از بازار سرمایه استفاده کرد و به تامین مالی پرداخت. عرضه صندوقهای دولتی در قیمت های بالا، عرضه های سنگین و اصطلاحا آبشاری حقوقی ها در سهامهای بزرگ و شاخص ساز دولتی و فروش اوراق از جمله عواملی هستند که بازار سرمایه را نزولی کردند.
نکته ی بعدی که خیلی از صاحب نظران بازار سرمایه آن را به عنوان عاملی مهم در ریزش سنگین بازار موثر می دانند شوک هایی بود که به واسطه تغییر نرخ بهره بین بانکی به بازارسرمایه وارد شد و همانطور که شاهد بودیم نرخ بهره بین بانکی زمانی که بازار در روز های سبز و رو به رشد خود به سر می زیر 10 درصد بود و امروز پس از همچین ریزشی سنگینی، نرخ بهره ی بین بانکی فراتر از 20 درصد است.
البته برخی از کارشناسان اقتصادی معتقدند که تغییر نرخ بهره ی بین بانکی تاثیر چندانی روی بازار سرمایه ندارد اما به هرحال، ریزش بازار سرمایه در یکسال اخیر با رشد نرخ بهره ی بین بانکی همزمان شده است و به همین دلیل خیلی از کارشناسان و صاحب نظران بازار سرمایه معتقدند که این همزمانی اتفاقی نبوده و رابطه علت و معلولی دارد.
اصولا بازار ها همیشه باهوش تر از افراد فعال در آنها عمل می کنند و به سرعت نسبت به متغیر های اصلی اقتصاد موضع می گیرند. بازار سرمایه در کشور ما هم از این قانون مستثنا نبوده و همین امر باعث شده تا این روز ها در خوابی رکودی فرو رود.
اقتصاد و متغیرهای کلان اقتصادی کشور در این روزها چشم به مذاکرات و همچنین لایحه بودجه 1401 دوخته اند و تا شرایط اقتصادی کشور شفاف تر نشود، نمی شود انتظار حرکت خاصی چه در جهت صعود و چه در جهت نزول را از بازار سرمایه داشت. حجم بسیار پایین معاملات روزانه، رکود و عدم تحرک شاخص کل به طور واضح مهر تاییدی بر این استدلال می زند.
طبق اکثر تحلیلها شرکت های بورسی و به خصوص شرکت های بزرگ و اصطلاحا بنیادی بازار سرمایه در شرایط ارزنده ای قرار دارند، همان سهم هایی که در قیمت های چندین برابری صف های خرید میلیونی و حتی میلیاردی داشتند و سر خریدن آنها در گذشته دعوا بود، این روزها بر خلاف آن روزها سر نخریدن آنها دعواست و بازار میلی به آن ها نشان نمی دهد.
ابهام اولی که سایه اش روی بازار سرمایه سنگینی می کند لایحه بودجه 1401 است، گرچه کاهش مالیات ها، و تعهد دولت مبنی بر فروش کمتر اوراق در سال آتی و تصمیماتی از این قبیل از عناصر مثبتی هستند که می توانند روی بازار تاثیر مثبتی بگذارند، اما هم قیمت شدن نرخ سوخت صنایع پتروشیمی با نرخ خوراک آنها، که در سالهای قبل این نرخ حدود 30 درصد نرخ خوراک بود، خبر ناخوشایند بودجه 1401 برای بازار سرمایه به شمار می رود و از عواملی است که سود سازی شرکت های سودساز و گردن کلفت بورسی را تحت تاثیر قرار می دهد و عامل منفی مهمی است که به نظر می رسد دولت و مجلس، قصدی برای تغییر آن درلایحه بودجه ندارند. بنابراین اگر نگوییم لایحه بودجه 1401 به ضرر بازار سرمایه است، نمی توان گفت که تاثیر مثبت چندانی هم روی بازار سرمایه دارد. البته پیگیریهای تازه تر نشان میدهد مصوبات 10 بندی وزارت اقتصاد و ستاد اقتصاد پس از چند هفته کش و قوس (بعد از ارائه لایحه بودجه به مجلس) ضمیمه لایحه بودجه شده است.
ابهام دیگری که فعالان اصلی و پولهای درشت را پشت درهای تالارشیشه ای نگه داشته است مذاکرات برجامی است که طبیعتا اگر توافقی صورت گیرد با کاهش انتظارات تورمی و باز شدن مجراهای تجاری کشور، همچنین فروش بیشتر نفت و افزایش ارز تحت اختیار دولت و به دنبال آن کاهش تورم، تاثیر مثبتی حداقل در کوتاه مدت روی بازار سرمایه ندارد چرا که بازار سرمایه به عنوان بازاری که چشم و گوش بسته از تورم دنباله روی می کند حداقل در سهم هایی که سهم های دلاری به حساب می آیند احتمالا اگر ریزش خاصی را تجربه نکنیم نمی توان انتظار رشدی هم به دنبال کاهش نرخ ارز داشته باشیم .
اما عامل اصلی و اتفاقا مهمترین عاملی که بازار سرمایه را تا این حد بی رمق و بی جان کرده است، نه لایحه بودجه 1401 است و نه مذاکرات برجامی، بلکه بی اعتمادی و ترس واضح و مبرهنی است که عامه فعالان بازار سرمایه نسبت به این بازار پیدا کرده اند.
متاسفانه باید گفت که دولت سابق فرصت بزرگی را برای عمق دادن به بازار سرمایه از دست داد و نتوانست از این استقبال مردم برای حضور در این بازار استفاده کند و دولت فعلی هم میراث دارد این میراث نامیمون شده است.
این بی اعتمادی به بازار سرمایه سبب شد که پول هایی که به این بازار در سال 99 سراریز شدند به سمت بازار های رقیب از جمله بازار نوظهور و پرریسک رمز ارز ها و فرار کند و طبق گفته ی نایب رییس کمیسیون اقتصاد و نوراوری و تحول دیجیتال اتاق تهران حدود 10 میلیون ایرانی در این بازار حضور پیدا کنند و چیزی حدود 50 میلیون دلار از پلتفرم های داخلی جذب بازار رمز ارزها شود که خود این مسئله هم سبب خارج شدن ارز قابل توجهی از کشور شد که در این برهه حساس اگر بازار سرمایه طور دیگری بود شاید این سرمایه ها در داخل می ماند و شرایط به شکل دیگری رقم می خورد.
به هر ترتیب دولت فعلی میراث دار این وضعیت در بازار سرمایه است، دولت فعلی شعار هایی داده است که هم اکنون موقع عمل به آنهاست ، وضعیت سهامداران وضعیت جالبی نیست و از دولت انتظار دارند که ثبات را به بازار سرمایه بازگرداند. اگر چه طبق آمار رسمی پربازده ترین بازار مالی در بازده 10 ساله بازار سرمایه بوده است اما فعالان این بازار این روزها در دلسردی کامل به سر میبرند.
0 دیدگاه